جملهی معروفی از ایلان ماسک منقول است که “من هیچگاه از هاروارد یا MIT فارغ التحصیل نشدم اما بسیاری از فارغ التحصیلان این دانشگاهها آرزو دارند برای من کار کنند”
نقل قولهای مشابه از کارآفرینان دیگر نیز موجود است.
داشتم به تبعات اشاعهی چنین تفکر و نگرشی فکر میکردم. حتماً مدیریت جزء اساسی و حیاتی رشد هر اکوسیستم و سازوکاری است. اگر بحران مدیریت مهمترین دلیل وضع کنونی کشورمان نباشد، یکی از ۳ دلیل اصلی آن است.
با این حال STEM، که به معنای ریشه و بنیاد است و سرواژهی عبارات science، technology، engineering و math است، همواره درونمایهی موتور رشد و پیشرفت انسان و تمدنها بوده است.
این که کارآفرینی به عنوان یک ارزش شناخته میشود و مدیریت بنمایهی موفقیت، نکتهای درست است اما سرکوب سایر رشتهها، و سرکوب دانشمندان و دانشورزان، اتفاقی است که جز کند شدن رشد و پیشرفت جهان حاصل دیگری ندارد.
درست است که مایکروسافت، اپل، اسپیس ایکس، تسلا، گوگل یا برندهای موفق ایرانی همچون اسنپ، شاتل یا کافه بازار را به نام موسسان یا مدیران عامل آن میشناسیم اما نباید فراموش کنیم اگر همین فارغ التحصیلان هاروارد، MIT، شریف، تهران، یا صدها دانشگاه بزرگ و موفق دیگر نبودند، ایدهی این اسامی هرگز توان بلندشدن از روی کاغذ را پیدا نمیکرد.
جهان، کشور، و هر جمعیتی، نیاز به بهترین و شاخصترینها دارد: بهترین مدیر، بهترین سخنران، بهترین کارآفرین، و بهترین مهندس، بهترین پزشک، بهترین نیروی خدماتی و بهترین کارگر.
همه مدیرانی که پروژهی برج خلیفه را مدیریت کردند را تحسین میکنیم؛ اگر باهوش باشیم، مهندسان مجری پروژه را تشویق کرده و بزرگشان میداریم. اما به همان اندازه کارگرانی که چنان طرح سخت و پیچیدهای را اجرا کردند هم در ساخت برج، و در افتخارش سهیم هستند.
درست است که این روزها همه جا حرف از مدیریت و کارآفرینی است و حتی در دانشکدهی پزشکی دانشجویان را تشویق به کارآفرینی میکنند اما جامعه به بهترینها در همه چیز نیاز دارد.
روزی با افراط در تشویق مهندسان و پزشکان، جامعه را از مدیران برجسته و موفق خالی کردیم: نباید این بار با افراط در برجسته کردن مدیران، بحران کمبود مهندسان و پزشکان لایق را ایجاد کنیم.