از سیلیکون ولی تا زیرپله دات کام!
معمولاً صبحها چند دقیقهای را به مرور خبرهای دیروز از فیدهای منتخبم میگذرانم. از خبرهایی که امروز میخواندم به این عنوان رسیدم: دستورالعمل خدمات پزشکی از راه دور ابلاغ شد.
هفتهی پیش بود که یادداشتی ۶۰ صفحهای در مورد telemedicine در ایران نوشتم و در آن جنبههای مختلف این فناوری را بررسی کردم. خواندن این عنوان برایم جذاب بود: قرار است تلهمدیسن، که یکی از تنگناهای اجرای آن به جنبههای حقوقی و قانونی بر میگردد، در ایران تسهیل شود؟ بیوقفه رفتم سراغ متن: متن خبر سراسر در مورد نسخهنویسی و نسخهپیچی دیجیتال بود!
تریاژ در محل؟ مانیتورینگ از راه دور؟ توزیع عادلانهی متخصصین؟ ابهامات و تنگناهای بیمه؟ محدودیتهای حقوقی پزشکان و قصورهای عدم کفایت؟
نه… نسخهنویسی دیجیتال جهت کاهش استفاده از کاغذ و خطر انتقال بیماری از طریق آن!
چند روز پیش با دوستی در مورد یک ساختمان تسهیلگر امور استارتاپها صحبت میکردم که چه معماری جذابی دارد و چه اتاقهای جالبی برایش طراحی شده و چه حیف که شده یک دفتر اداری مثل باقی دفترها… لابلای صحبتمان گفت «ما کلاً عادت داریم… در حد سیلیکون ولی طراحی میکنیم اما محصولمان از زیرپله دات کام فراتر نمیرود».
نمیدانم… این اسمهای جذاب را میگذاریم تا ناتوانیمان در اجرا را بپوشانیم؟ اصلاً برایمان رسیدن به چیزهایی که میگوییم، اهمیت دارد؟ یا در تلاشیم تا مصداق «خواستن نتوانستن است» باشیم؟
استادی دارم که میگوید همیشه در جیبت چند خروجی کوچک داشتهباش چون مدیرانت صبر و تحمل ندارند تا یک سال بعد محصولت را ببینند. آنها همین فردا پیشفاکتور میخواهند! میپرسم خب من الآن پیشفاکتوری ندارم و باید این کار و آن کار را بکنم تا لیست خریدم مشخص شود؛ برای چه چیزی پیشفاکتور بگیرم؟ میگوید یک پیشفاکتور الکی بگیر و بیاور، بعداً که لیست خریدت مشخص شد پیشفاکتور جدید بده…
شاید همین پیشفاکتوربازیها واقعاً راضیمان میکند که «داریم یک کاری میکنیم» و نیاز به پروژههای اساسی را واقعاً احساس نکردهایم!