مدتها بود حین ایدهپردازی برای استفاده از راه حلهای سلامت دیجیتال در رشتهمان به یک مانع یکسان میرسیدیم: چه مشکلات واقعی، و نه احتمالی و فرضی، وجود دارد و مشکلات مذکور تا چه حد عمیق هستند و راه حلهایشان تا چه اندازه ارزش افزودهی مالی ایجاد میکنند؟
متوجه شدیم که برای آن که روی باد ننویسیم، نیاز به سلسله مطالعاتی داریم جهت نیازسنجی و عمق نیاز و شدت دغدغهمندی برای هر مورد.
با یکی از همکاران که پیشتر برای فعالیتهای پژوهشی اعلام آمادگی کردهبود صحبت کردم و به دلیل جالبی پیشنهاد همکاری را رد کرد: “این یک پژوهش داخلی است و امکان انتشار آن در مجلات بین المللی نیست و در بین مجلات داخلی، هیچکدام ضریب اثر (impact factor) بالایی ندارند. در واقع این مطالعه citationخور نیست”.
به تصمیمش احترام گذاشتم و اصراری به حضورش نکردم اما در ذهنم یک سؤال را مرور میکردم: چرا ما تحقیق میکنیم؟
یکی از آسیبهای هر شاخصگذاری و معیار تعیینکردنی این است که از جایی به بعد، اگر فلسفهی آن شاخص و معیار را درست نفهمیم، به جای انجام کار بهتر، به دنبال پر کردن شاخصها و معیارها میرویم. به جای بررسی این که چگونه مقالهای اثرگذار و مفید بنویسیم، به دنبال این که چگونه کاری کنیم مقاله citation زیاد بخورد میرویم فارغ از آن که تعداد citation شاید اصلاً معیار درستی برای اثرگذاری نباشد.
در واقع ما زمانی شاخص تعیین میکنیم که اثر و هدف نهایی تا حدی پیچیده است و ما برای دنبالکردن آن، تعدادی KPI (شاخص عملکرد کلیدی) تعریف میکنیم. اما قرار است KPI اثرگذاری را به ما نشان دهد و ما با خوبکردن KPI لزوماً به اثر و هدف نهایی نمیرسیم.
اصطلاحی شایع در پزشکی این است که «ما بیمار را درمان میکنیم نه عکس و آزمایش را». چرا که دقیقاً آن آزمایش یا عکس قرار است شاخصی باشد از عملکرد یا نقصان عملکرد بدن و لزوماً بهترکردن شاخص قرار نیست منجر به بهترشدن بدن شود بلکه برعکس است و در نتیجهی بهترشدن بدن، شاخص بهتر میشود.
من اگر بخواهم اثربخشی یک پژوهش را تعریف کنم، میگویم اثربخشی و فایدهی یک پژوهش به قدرت نتیجهی آن در حل مسائل و مشکلات است. شاید این یک مشکل تماماً داخلی باشد. شاید یک مشکل جهانی باشد. ما هیچ وقت قول ندادیم مشکلاتمان همه جهانی باشند (هیچ کجا مشکلاتش جهانی نیستند) که قول بدهیم نتایج تحقیقات داخلیمان برای جهانیان جالب توجه باشد.
یکی از اساتید مسمومیت چند هفته پیش میگفت اکثر موارد مسمومیت و خودکشی با قرص برنج در خاورمیانه رخ میدهد. به همین دلیل رد پای زیادی از پژوهشها و تحقیقات دربارهی این مسمومیت و روشهای درمان آن در ژورنالهای بین المللی پرآوازه وجود ندارد!
فکر میکنم یکی از دلایل کماثری پژوهشهایمان، و روی باد نوشتن و حرفزدنهایمان، برمیگردد به همین نگاه که اگر پژوهشی در یک وبلاگ منتشر شد، بیکیفیتتر و کماهمیتتر از پژوهشی است که در یک نشریهی بین المللی علمی چاپ شده (بستر انتشار را میگویم. اگر نه متدولوژی پژوهش و فرایندهای داوری و peer-review قطعاً مهم هستند).
در نگاه وسیعتر، فکر میکنم در بسیاری از موارد آنقدر به شاخصها اهمیت میدهیم و برای بهبود شاخصها تلاش میکنیم، که از دنیای واقعی، زندگی واقعی، و بهتر شدن زندگی و دنیای واقعی غافل میشویم.
دیدگاهها غیرفعال هستند.