رفتن به نوشته‌ها

دسته: عمومی

درباره‌ی ارزش و ارزش‌آفرینی در زندگی

در کافه نشسته‌بودم. آقایی با کت و شلوار و جلیقه با کراوات زرشکی قیطونی با دو نفر که او را “استاد” صدا می‌زدند در میزم کنارم نشستند. از ابتدا که دهان باز کرد متوجه شدم تنها نقطه‌ی مثبت وی، عطر خوب ادکلنش بود و بس. مربی بازاریابی و فروش بود و برای دانشجویانش از ۲۰ میلیون تومان کمیسیون فروش در یک آخر هفته می گفت. از اهمیت ایمان… که چک کشیده چون ایمان داشته پاس می‌شود و پاس شده. و نهایتاً مجبور شدم هندزفری در گوش بگذارم و به مبدع فناوری noise cancelling درود فرستادم! ارزش و ارزش‌آفرینی چیست؟ یکی…

اعتصابات سراسری پزشکان جوان انگلستان

انگلستان داره یکی از بزرگ‌ترین اعتصاب‌های صنفی در حوزه‌ی بهداشت و درمانش رو تجربه می‌کنه: پزشکان جوان (junior) به عدم افزایش حقوق متناسب با تورم اعتراض دارن و ۶ روز اعتصاب کردن و اعلام کردن حقوقشون باید ۳۵ درصد افزایش پیدا کنه. حالا سوال اینه که حقوقشون چقدره (من برای مقایسه‌ی سرانگشتی اعداد و ارقام کشورا، نسبت دریافتی به حداقل حقوق اون کشور رو می‌سنجم).حداقل حقوق انگلستان سالی ۱۸۵۰۰ پونده.دریافتی پزشکان جوان در انگلستان در سال اول حدود ۳۲۰۰۰ پونده که تا سال پنجم به ۶۳۰۰۰ پوند در سال می‌رسه (منبع).این یعنی از ۱.۷ تا تا ۳.۴ برابر حداقل حقوق…

ماجرای بازی‌های کارتی و دنیا

چند وقتی است که با بازی‌های مختلفی روبرو می‌شوم و در هر بازی، اجزاء مختلفی می‌بینم. یک بازی را می‌بینم که بر پایه‌ی مخفی‌کاری، فریب، و در عین حال متقاعدسازی است (مثل مافیا و ده‌ها بازی با ساختار مشابه آن). یک بازی دیگر بر پایه‌ی خلاقیت است (مانند پانتومیم)، دیگری بر پایه‌ی دقت و مهارت (مثل جنگا) و انواع دیگر بازی‌ها. از این میان اما یک دسته از بازی‌ها برای من جذاب‌ترند: بازی‌هایی با ترکیب شانس و استدلال.کودک که بودم، یک board داشتم که یک رویش برای شطرنج و روی دیگرش برای مار و پله بازی‌کردن بود. شطرنج را دوست…

فکر زنجیری کنید ای عاقلان: تأملاتی درباره‌ی زندگی

امروز به آهنگ بوی گیسوی علیرضا قربانی گوش می‌دادم. تصویرم، تصویر آن برکه آرامی بود که همه در کنار آرامشش نشسته‌بودند و به صدای گنجشکانی که در سایه‌ی درختانش آسوده بودند گوش می‌دادند. ناگهان سنگی درونش افتاد، گوشه‌ای از بسترش لغزید، یا یکی از همان گنجشککانش گوشه‌ای از بسترش را با نوک خود جابجا کرد… شاید هم یکی از آن گنجشک‌ها داشت می‌رفت و برکه نگاهش را به سمتش می‌کشید که ناگاه گوشه‌ی بسترش لرزید… و به شیبی افتاد. شیبی که ابتدا آرام، و بعد به سرعت برکه را جابجا کرد. آبش را متلاطم کرد و… گنجشکانش را پراند، مردمش…